طعم تو

🦚🦚🦚🦚
طعم تو

چنان آسان از قصه خود گذر کردم
که آدمی از حضور ناگاه خود در هستی در گذشت
من در قصه تو غوطه ور شدم
در نهانخانه آن شور پاشیده در قلبت؛
که رگ های هستی را پر از هوا می کند
در پالوده ظرفی بی رنگ
که از آن مستی می تراود
و من و منیتم را مدهوش می کند
احساس آن مظروف آتشین
از گلوگاه عشق فرو می رود
و چون تشنگی محض
قطرات سلول‌های تنم را
به دریای بیهوشی پیوند می زند
و سیرآبم می کند
کنون این طعم سکر آور
از یک جام میان تهی
فراتر می رود
ان چنان که گویی با چشمانی بهت زده و خاموش
راه دیدار تو را می جوید
م.ح.قشقایی
https://t.me/qashghaii

🦚🦚🦚🦚

عمر

🌒🌒🌒🌒🌒


عمر

سالی دگر گذشت
لحظه ها و ساعتها
هر دم به در می کوبند
و هشدار می دهند
اگرچه این راه طولانی است
ولی می گذرد؛ سریع و لغزنده
هر آن در کوران حوادث
پای می لغزد
زمین دهان می گُشاید
و رُخی بر زمین نقش می بندد
اگر فردایی هست
دلت را به نهایت پیوند بزن
روح هزاران ساله است
و عشق است که هر دم
زاده می شود
و هرگز نمی میرد

م.ح.قشقایی

🌒🌒🌒🌒🌒
https://t.me/qashghaii

درماندگی

درماندگی

از آشوب و بی قراری خود وامانده
از توفان و گرداب این دریا درمانده
در این دنیای بی کسی و غربت
عشقی جانگداز در دلم جامانده
گیج از آن لحظه ام که ناخودآگاه
پرتاب شدم به این دنیا ناخواسته
و بر جسمم روحی دمیده شد
پر از لحظات دلتنگیِ فزاینده
تو را در پس آن پنجره دیدم
که مثل گل شکفته بودی تازه
گلبرگها گشوده بودی در نسیم
از بوی خوش نیلوفر ها آکنده
تو تک ستاره بودی در آن شب تار
تابیده برق نگاهت بر هر جنبنده
می دانم که نمی روی از یادم هرگز
چه امروز و چه روزهای آینده
پاینده باد شوکتت ای رفیق دیرین
بر آستانت زانو می زنم سرافکنده
م.ح.قشقایی
🌹🌹🌹🌹🌹

ترسیم

ترسیم

چشمانم را به زلفان تو گره می زنم
وقتی نسیم؛
موهایت را به رقص می آورد
و ترکیب جاده و موج
احساسم را با رفتن و تشویش درهم می آمیزد
اکنون در این جریان لطیف و آرام
من هم دیدگانم را
به شِلال زلفانت هدایت می کنم
تا آنرا در مسیر باد شانه زند
زلال چشمانت به مسلخم می برد
آنگاه که ستاره می بارد
و عشق در این مسیر زاده می شود

م.ح.قشقایی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸

پریوش

پریوش

با حضور تو همیشه در آرامشم
تو ناجیم باش در این حال ناخوشم
معمار این ویرانه فقط تویی تو
طراح این خانه فقط تویی تو
راهی ام نکن به راه بی راهی
یکبار خط بکش بر این دو راهی
با تو زنده ام، اگر زنده ام
با تو بمیرم، همچنان زنده ام
چه در این دنیا چه در اون دنیا
آواره منم هم اینجا و هم آنجا
بین دو جهان در تب و تابم من
در جستجوی تو هرگز نخوابم من
دستم رو بگیر از پنجره دل
تا نورت بتابه به این دل غافل
م.ح.قشقایی
https://t.me/qashghaii

ادامه این راه

ادامه این راه

من مرد روزهای سخت
روزهای تنهایی و فراغ
روزهای تشنگی و سراب
دستهای تهی و تاول زده
پنجره های بسته و تاریک
با لحظه های سنگین و خسته
همراه با دلهره های همیشگی
حس بی کسی و بی نشانی
حضور بی معنای وجود
در ترکیبی از جسم و روح
در حصاری از یک شماره، یک نام
فضایی پر از رگبار باران
با ریزش تهمت و تقدیر
آسمانی گرفته و مغموم
که در این روزهای مانده
محتوم به این زندگی بازنده
همچنان در مسیر آنم
م.ح.قشقایی
https://t.me/qashghaii