برای بزرگان فرهنگ و تاریخ خود ارزش قائل شویم!!

برای بزرگان فرهنگ و تاریخ خود ارزش قائل شویم!!


ما باید به بزرگان فرهنگ و هنر خود احترام قائل شویم. البته به این معنا نیست که منتقد نباشیم و آثار آنان را به نقد نکشیم. واقعیت این است که نه آنهایی که درگذشته اند و نه آنهایی که هنوز زنده اند، مصون از خطا و اشتباه نبوده اند، ولی اینها سرمایه های ملی کشور هستند. در هر صورتی احترام و ارزشگذاری و یادمان آنها بر تک تک ایرانی ها در هر کجای دنیا واجب است. میراث فرهنگی کشور متشکل از همین انسانهای بزرگ و نخبه ای که با محصولات فکری، فرهنگی و هنری خود ایران و ایرانی را سربلند نگه می دارند. چیزی که در نهایت باقی می ماند همین افراد بزرگ هستند، همه چیز از یاد می رود ولی نام و خاطره و آثار این بزرگان همیشه ماندگار خواهد بود. ما به عنوان فرزندان این سرزمین و این خاک وظیفه داریم یاد و خاطره آنها را زنده نگهداریم و به بزرگی و احترام بسیار از آنها یاد کنیم. اگرچه ممکن است بعضی آنها را نپسندیم یا با میراثشان مشکل داشته باشیم. به هر حال باید بپذیریم در همه زمینه ها افراد با نگرش‌ها و دیدگاه‌های مختلف وجود دارند. این اختلاف و تنوع دیدگاه ذات هر جامعه انسانی است. اگر این تفاوتهاو پویایی ها نباشد هیچ بالندگی و پیشرفتی نیز حاصل نخواهد شد.
م.ح.قشقایی
http://ghashghaii.blogfa.com/
https://t.me/qashghaii

سخاوت آسمان

سخاوت آسمان

برف برف برف چه خوش، چه عاشقانه می باری
چهره یار بدیدی و بی مهابا چه عارفانه می باری
نکند ز شوق دیدار شده ای این چنین پدیدار در زمین
که گوهر گران بهای خود را چنین خالصانه می باری
صف عاشقان بلند است و دل خواستنت بسیار
چه ظهور پر صفایی، بس که شاعرانه می باری
راه من گُم است در این دشت پر برف و ژرف
بگذار گُم بمانم، تو ببار، چه قاهرانه می باری
ز دلم خبر نداری که چقدر شاد است امروز
چه بگویم از این مهابت، بس که شادمانه می باری
در انتظار آمدنت چه روزهاست که دعا کرده ام
امروز در جوابم آمدی، ببین چه ناباورانه می باری
با این بخشش بزرگ دلم رو به یغما برده ای
بر این خواهش همیشه گی، چه سخاوتمندانه می باری
چه زیبایی تو برف، چه پر احساسی تو برف
در دشت بیقرار من، چه بی تابانه می باری
در این لحظه کلامم در تو خلاصه‌ می شود ای برف
تو شراره شعر منی، بس که مستانه می باری
ببین به شوق دیدنت چگونه مجنون تو شدم
بر این مسافر بی هدف، چه دیوانه می باری
ببار همچان ببار بر پیکر سخت و خشک زمین
ببار که در غربت زمین، داری جانانه می باری
من عاشقت شدم، یه عاشق بیمار خود شکن
برف برف برف چه خوش، چه عاشقانه می باری
چهره یار بدیدی و بی مهابا چه عارفانه می باری
نکند ز شوق دیدار شده ای این چنین پدیدار در زمین
که گوهر گران بهای خود را چنین خالصانه می باری
صف عاشقان بلند است و دل خواستنت بسیار
چه ظهور پر صفایی، بس که شاعرانه می باری
راه من گُم است در این دشت پر برف و ژرف
بگذار گُم بمانم، تو ببار، چه قاهرانه می باری
ز دلم خبر نداری که چقدر شاد است امروز
چه بگویم از این مهابت، بس که شادمانه می باری
در انتظار آمدنت چه روزهاست که دعا کرده ام
امروز در جوابم آمدی، ببین چه ناباورانه می باری
با این بخشش بزرگ دلم رو به یغما برده ای
بر این خواهش همیشه گی، چه سخاوتمندانه می باری
چه زیبایی تو برف، چه پر احساسی تو برف
در دشت بیقرار من، چه بی تابانه می باری
در این لحظه کلامم در تو خلاصه‌ می شود ای برف
تو شراره شعر منی، بس که مستانه می باری
ببین به شوق دیدنت چگونه مجنون تو شدم
بر این مسافر بی هدف، چه دیوانه می باری
ببار همچان ببار بر پیکر سخت و خشک زمین
ببار که در غربت زمین، داری جانانه می باری
من عاشقت شدم، یه عاشق بیمار خود شکن
مرحم زخمهایم تویی، چه همدلانه می باری
م.ح.قشقایی
🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨

ای برف

برف اثر گوگن

🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨
ای برف
برف برف برف
چه زیبایی تو ای برف
تو دریای سپیدی ای برف
نشانی از هر پاکی تویی
تو مرحمی برای دلهای پر درد
تو شادی می آوری برای همه
دنیا رو پر از صفا می کنی ای برف
ترانه از تو بهره می گیره ای برف
تو می شوی راهنمای شعرم ای برف
همه عاشقان دنیا وامدار تو اند ای برف
چقدر سپیدی زیباست با تو
در دغدغه هر روزه ما، ای پالوده ای پاک
تو پیک شادی هستی برایمان ای برف
اگر حس خوبی دارم امروز
از حضور پاک توست ای برف
پاداش عاشق تو بودن
شوق دیدار توست هر سال زمستان ای برف
زمستان را دوست دارم فقط بخاطر تو
شکوه همه دشتها و کوهها تویی
از برای توست که نشسته برآنها برف
بازم سر بزن ای نور نقره فام
به سرای تاریک و سیاه ما ای برف
یا مرا با خودت ببر به اوج آسمان
به دیدن هسته زیبای بلورین خود ای برف
بر صحنه مشعشع برف
تویی که روحم را باخود می بری ای برف
م.ح.قشقایی
https://t.me/qashghaii

فرهنگ ایران در حال رکود و سکوت

فرهنگ و هنر ایران در رکود و سکوت
م.ح.قشقایی

این روز ها و این سالها متاسفانه با یک فقدان بزرگ در زندگی مواجه شده ایم. زمانی در سال‌های نه چندان دور افراد بزرگ و اندیشمندان بزرگی داشتیم که به وجودشان افتخار می کردیم. خوشبخت و خوشحال بودیم که در هوایی نفس می کشیم که این انسانها نفس می کشند. وجود آنها به ما آرامش میداد و امید در زندگی را قوی تر می کرد. ولی به تدریج این انسانها بزرگ که تاثیر و جایگاه ویژه ای در همه زندگی ما گذاشته اند یک به یک از دنیا رفتند و حالا ما مانده ایم با فقدان راهنمایان و انسانهای راهگشا، الگوها و انسان‌هایی که با آثار و رفتارشان زندگی درست را به ما یاد می دادند. هر روز که می گذرد تعداد بیشتری از این افراد روی بر نقاب خاک می کشند یا کشور را ترک می کنند. و شوربختانه اینکه هیچ جایگزینی هم ندارند. نمی دانم چرا فرهنگ، ادبیات، شعر، موسیقی این چنین از انسانهای بزرگ و کاردان خالی شده است. آیا جایگزینی برای امثال هوشنگ ابتهاج، شاملو، فروغ فرخزاد، اخوان، داریوش مهرجویی، کیومرث پور احمد، بهرام بیضایی و امیر نادری، غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری، شهریار، فریدون مشیری و بسیاری از هنرمندان که یک به یک از دنیا می روند، یا از ایران گوچ کرده اند چه چیزی برایمان باقی مانده است. بنظرم ما اکنون درحال یک بحران در وجود افراد بزرگ و اندیشمند و هنرمندان برجسته روبرو هستیم. جامعه سترون شده و از زایش افتاده است و جوشش خاص و تازه ای دیده نمی شود. با چنین وضعی واقعا رشد فرهنگی ایران می خواهد به کجا بیانجامد. قصه پر غصه ای این نداشتن ها ما را به کجا می رساند. این اوضاع نا مساعد برای جوانان و نوجوانان کشور که از سایرین به این الگوها و مردان و زنان بزرگ نیازمند ند وضع را وخیم‌تر کرده است.
http://ghashghaii.blogfa.com/
https://t.me/qashghaii

جاری می شوم

اگر تو بباری بر من
چون ابر بهاری می شوم
مثل باران پاییزی
چون رود جاری می شوم
همچون بهاری دل انگیز
پر از عطر بهاری می شوم
چونان پرنده ای عاشق
بسوی تو راهی می شوم

م.ح.قشقایی
https://t.me/qashghaii

خار و گل


خار و گل

به گذر گلذار اگر آمدی
نظری هم بما بیانداز
اگرچه ما خاریم در این باغ
ولی دل به اعتنای تو داده ایم
این خاری و بدگِلی
خواسته ما نبوده و نیست
خلقت آفرید
اینگونه، اینچنین
به چهره اگر زیبایی ام نیست
در درون مهر و یاری گلهای باغ هست
منم که حافظ گل همیشه بهارم
همنشین و سپر بلای هر گل و گیاهم
م.ح.قشقایی
https://t.me/qashghaii
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

اپنهایمر

مروری بر فیلم اوپنهایمر
کارگردان کریستوفر نولان
سال پخش ۲۰۲۳
محمد حسین قشقایی
فیلم سینمایی اوپنهایمر فیلمی است از زندگی رابرت اوپنهایمر که توسط کریستوفر نولان کارگردان شناخته شده آمریکایی به مدت ۱۸۰ دقیقه ساخته شده است. اوپنهایمر پدر بمب اتم در آمریکاست و در انتهای جنگ جهانی دوم و پس از تسلیم آلمان بمب اتم را می سازد و به دستور هری ترومن ۲ بمب اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را ویران می کند و باعث تسلیم شدن ژاپن می گردد.
این فیلم تحسین منتقدان و بینندگان قرار گرفت و نزدیک به یک میلیارد دلار فروش در گیشه هم در آمریکا و هم در جهان داشت. ضمن اینکه جایزه های زیادی را از فستیوال‌های بین المللی دریافت کرد. فیلم حاوی واکنش جدی اخلاقی و انسانی راجع به ماهیت ساختن بمب اتم است. این که ساختن بمب اتم برای بشریت چه عواقبی می تواند داشته باشد؟! فیلم در صدد پاسخگویی به این سوالات و ابهامات نیست، فقط وظیفه خود را طرح چنین مسائل و مناقشات در صحنه علمی و سیاسی می داند. اینکه وظیفه علم انجام پژوهش و رسیدن به نتیجه است و استفاده از نتایج علمی بر عهده سیاستمداران است بارها در فیلم بیان می شود. نکته دیگر که در فیلم خیلی برجسته نشان داده می شود توجیهاتی است که برای ساخت بمب اتمی مطرح می شود. وجود تردید و ابهام در میان دانشمندانی که سازنده این حجم از ویرانی هستند مانع ساخت بمب نمی شود، زیرا آنها هم وجدان خود را با دلایلی خاص خود قانع و آرام می کنند. اینکه بمب اتم می تواند بازدارندگی ایجاد کند و اگر یکبار از آن استفاده شود دشمنان نیز ماستها را کیسه می کنند و تسلیم می شوند یکی از این توجیهات است و اینکه این اقدام تلفات کمتری از ادامه جنگ و کشتار وسیعتر را بدنبال دارد! اینکه انداختن بمب اتم در ژاپن باعث تسلیم این کشور می شود شکی نیست ولی موضوع بازدارندگی داشتن بمب اتم بسیار محل تردید و سوال است. آیا بمب اتم باعث شد دگر جنگی اتفاق نیفتد؟ آیا ساخت بمب اتم و استفاده مرگبار از آن باعث پیشگیری از رقابت و مسابقه تسلیحاتی شد؟ که جواب این سوالات هم منفی است زیرا دیری نپاید کشورهای دیگری هم وارد این عرصه شدند و بمب اتمی را ساختند و دراختیار گرفتند؛ ابتدا شوروی و پس از آن چین و سایر کشورها...
تولید بمب اتم بیش از آنکه دلیل بازدارندگی داشته باشد یک جاه طلبی سیاسی و نظامی بود و به رخ کشیدن قدرت به سایر قدرت‌های وقت.
زمانی که هم آلمان هم شوروی و هم آمریکا در پی پژوهش و ساخت بمب اتمی بودند این آمریکا بود که نه تنها آنرا ساخت بلکه بدون اینکه سایر کشورهای دنیا را از این موضوع آگاه کند آنرا بکار برد. فرضیه ای که در ابتدا به عنوان عنصری بازدارنده مطرح می شد به سرعت مورد استفاده قرار گرفت، چون سیاستمداران معتقد بودند دنیا باید از این توانمندی آمریکا در عمل مطلع شود نه اینکه فقط پز آن داده شود. دنیای دانشمندان با دنیای سیاستمداران فرق می کند ولی این امر باعث نمی شود که دانشمندان بسوی ساخت و تولید چنین جنگ افزارهایی نروند، چون آنها هم بدنبال قدرت و شهرت و پولند و نمی توان آنها را از این خواسته های شرورانه انسانی بری دانست. اوپنهایمر بمب اتم را ساخت ولی بعد از آن خواستار کنترل و گسترش آن شد و خود شد نمادی از مبارزه علیه کارزار تسلیحاتی. آلفرد نوبل دینامیت را اختراع کرد ولی خود اولین کسی بود که در مورد کاربرد جنگی از آن موضع گرفت و جایزه نوبل را برای حفظ جنبه های اخلاقی علم بنیان گذارد. همه چیز همین گونه آغاز می شود اول تردید و ابراز شک وبعد توجیه و این توجیه که اگر ما نکنیم دیگران و دشمنان آنرا می سازند و علیه ما استفاده می کنند. فیلم به زیبایی این دغدغه ها و تردیدها را در بین دانشمندان و حتی سیاستمداران به تصویر می کشد ولی در نهایت آنچه پیروز می شود و تحقق می یابد قدرت طلبی و تصویر سازی عملی از قدرت است با نهایت بی رحمی و سبوعیت.
نکته قابل توجه این است که متاسفانه در همان ابتدا تلاش برای ساخت انرژی هسته برای بکارگیری در بمب اتم و کشتار انسانها به عنوان سلاح جنگی بوده است و این فیلم هم این فرضیه را تایید می کند زیرا در طول فیلم اصلا از استفاده های صلح آمیزی دیگری که می توان از انرژی اتمی داشت سخنی به میان نمی اید.