آخرین لحظات
آخرین لحظات
چه دلگیرم
چقدر دلخسته و تنهام
خدایم را
صدایم کن
برایم لحظهای آرامشی بفرست
به راهم راهبی بفرست
به دریای پر خروشم قایقی بفرست
برایم مشعلی بفرست
که راهم را بیابم
در دل توفانی امشب
مسیرم را تو پیدا کن
یه فانوسی مهیا کن
یه زنهاری مرا بر گو
که اینک آخرین فریاد؛
آخرین شیپور آزادی است
واپسین دیدار این دنیا
غریوی از سر عجز و پریشانی است
غریقی خسته و جا مانده از کشتی
بدور از خشکی و جنگل
حیاتی نیست دگر؛
شام پایان است
صحبت از دندان و قربانی است
در این دریای توفانی
منم تنها میان یک گله از گرگاندریایی
م.ح.قشقایی https://t.me/qashghaii