هرگز

از هر چیز گذر کنم از تو هرگز
شب را با کسی سحر کنم بی تو هرگز
به شبی که عشق از دیار دلم سفر کرد
نیست دگر هیچ کینه ای ز تو هرگز

تو امید رهایی در این حصار اندوه
بدون دست تو رها شدن از این غم هرگز
کسی نیست بجای تو نشستن بر اوج خیال
بی خیال شدن در این شب از تو هرگز

م.ح.قشقایی