بوی عطر برنج
امروز پر کرده اینجا را
می وزد نسیم از سوی دریا
می پراکند شمیم عطر گلها را
خوشه های ُسَر ریز برنج
در فریاد و غریو بسیار
شادی می کنند؛ می رقصند در شالیزار
حس من و آنها بی اختیار
یکی می شود در پهنه شالیزار
زمزمه باد و هر ساقه برنج
حکایتی است از ناگفته های بسیار
گر که گوش کنی با قلبت
می شنوی صدای طپش عشقی ماندگار
م.ح.قشقایی
https://t.me/qashghaii