پرستوی من
پرستوی نزار من
لحظه ای بخند
برای من غمگین
که از درد تو
دلم ریش است
چرا خیره می شوی به من
دلم غنج می زند برای کلامت
حرف بزن با من
تمام عشقم را به پایت می ریزم
ای پرستوی من
در نگاهت همه چیز هست
جز کور سوئی از شادی
بخند برای من لحظهای
تا بتوانم بار رنجت را بدوش بکشم
پرستوی بال شکسته
پرستوی زخمی
پرستوی بیمار
پرستوی بی صدا و گنگ
پرستوی ناکام
افتاده بر بستر حسرت
بیدار شو
بخند، شادی کن،
بهار آمده است!!!
م.ح.قشقایی
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 13:22 توسط محمد حسین قشقایی
|