من و خیالم

 

تو پهنه خیالم

هزار قوی زیبا

در حال اهتزازند

یک دسته شوق دیدار

در صحنه نگاهم

در حال انتظارند

این رود رو به بالا

من را به انتها برد

از سقف آسمان هم بالاتر

من را به ناکجا برد

اینجا یه دسته پیچک

دست و پایم را بسته

او می کشد به بالا

من زنجیر زمینم

قوهای در خیالم

ناگاه پرکشیدند

یک آسمان پرواز

 از ذهنم پریدند

 

محمد حسین قشقایی