نوشته ای از سر دلتنگی
نوشته ای از سر دلتنگی
باز امروز آمد. دیروز هم برای خودش امروز بود. و روزهای دیگر هم. هر یک روز روزی است برای خودش. اما هرچه می گذرد. بیش از پیش این روزها زودتر می گذرد سریعتر رد می شود روزها به هفته ها و هفته ها به ماهها و ماهها به سالها گره می خورند. هر چه عمر آدم بیشتر می گذرد به نظر می رسد روزها کوتاهتر می شود. لحظات مثل قبل نیست. وقتی کوچک بودم زمان را خیلی طولانی تر حس می کردم. روزهایم تمام نمی شد. بعضی از آن روزها انگار سالها بود که در گذر است هر یک لحظه یک روز بود و من لحظه ها را می شمردم که بزرگتر شوم. قد بکشم در میان بزرگترها خودی نشان دهم. اما این بزرگترین حسرتی است که با خود داشته ام. چه بیهوده . اما هیچگاه دوباره باز نمی گردد. من هم نمی توانم دوباره تکرار کنم.
+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۷ ساعت 10:16 توسط محمد حسین قشقایی
|