انسانها

می آیند و می روند

مثل آب جاری

در مسیری مشخص

هیچ جا نمی ایستند

درنگی هم در کار نیست

مثل همیشه ،

به درازای زمان

در طول عمر؛

اما فرا می رسد روزی

کسی می آید

بدون هیچ مسیری مشخص ؛

بدون راه عبوری تعیین شده ؛

بدون هیچ زنهاری

ناگهان و بی مهابا

دررگهای وجودت روان می شود

و در گوشه ای از آن

در دهلیزهای قلبت سکنا می گزیند

 

5/2/97