سلام
ای باور من
ای راهنمای من
ای سزاوار برای اندیشیدن
ای رستگاری پس از هبوط
ای کامیابی در میان هر شکست
ای توبه پذیر در پس هر گناه
آه ای یاور ماندگار
آه ای شنیده شده در وقت ناگفته ها
ای بازار همهمه در سکوت محض
ای ترانه باران در خشکی زمین
ای شعر لالایی بر بالین شب
ای مستی قبل از نوشیدن
پاشیده گرد جنون بر بستر تنهایی من
تویی سبد سبد گل بر پای اندیشه ها
رواقی پر از سایه بر اشعه سوزان خورشید
سلام
بار دیگر سلام
بر هزاران بار بیداری هر روز
بر شبنم بهاری که بر مژگان سیاهت جلوه می کند
حتی بر آزاری دراز که از ندیدنت امتداد می یابد
باز آی ای آوای ماندگاری در پس هر نا امیدی
م.ح.قشقایی