عاشقانه شدن

شمع تو می کشد مرا به سوی پروانه شدن
عشق تو می کشد مرا به سوی جاودانه شدن
تو آمدی و من از هر چه غیر تو بود گذشتم
در پناه تو از هر آشنا بریدن و بیگانه شدن

هیچ شبی سحر نشد بدون یاد تو خفتن
لحظه ای نماند بدون منظر نگاه تو شادمانه شدن
دریغ از سال‌های گذشته بدون نقش تو در ذهن
به اشارت دویدن و مست و خمار و دیوانه شدن

هر آنچه هست تویی و نیست دگر کسی مرا
بجز دل به صحرا زدن و محو و آواره شدن
ملکا در بروی من بگشا مایوس و دلتنگم مکن
که نماند مرا چاره ای بجز می و مستانه شدن

از این خلوتگه دیدن نران مرا ای ستاره تابانم
از عشق تو بریدن و همانا بیمار و بیچاره شدن
وصال راه تو پویم ای نسیم باد سحری
که مست خراباتم و به روی ماهت عاشقانه شدن

م.ح.قشقایی
https://t.me/qashghaii