بت
بت من
تو بتی و من بت پرستم
تو نوری و من ذره هستم
تو تنیده در هلال ماهی
من فتاده در ته چاهی
در تو زیبایی جمع شده یکجا
اسمت شده ورد همه زبانها
تو ترکیب همه خوبیهایی
سوار بر توسنی زیبایی
تو حرارتی در میان سوز سرما
که پر کرده خانه را از گرما
تو شادی و منم که غم دارم
تو رازی منم که حیرانم
پر از شکوه پروازی تو
در دل همه جای داری تو
من اسیر برق نگاه توام
دل خسته بر سر راه توام
تو تک سوار قلب منی
که می تازد با توسنی
تو امیدی میان یأسها
شکفته شده میان خارها
در این شبهای غمبار
تو می آری شادی را هر بار
از شادی تو شاد و سر مستم
به عشق توست که دل بستم
پروانه میشم فقط برای تو
چو شمع می سوزم در سرای تو
از نگاه تو قطره قطره آب میشم
با نفست ذره ذره خواب میشم
غرق شادی و پر از شوق توام
وقتی می گذاری سرت را بر شانه ام
م.ح.قشقایی
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 18:42 توسط محمد حسین قشقایی
|