بوی نرگس

دشت شقایقم کو تا دل به اون ببندم
از عطر مسحور کنندش بار دگر بخندم
دریای سوسنها کو ، کجاست باغ نرگس
گلشن رازم کجاست تا بشینم پای درسش
آواز بلبلان کو ، چرا مهتاب گرفته است
خورشید روز کجا رفت چرا دلها خسته است
کسی به رسم شادی شاخه گلی نیاورد
دستی ز شور و مستی شاخه گلی نکارد
شهد از گلها سفر کرد باغ از مستی گذر کرد
پروانه ی عاشق از دور شمع حذر کرد
اشک از دیده نیامد خشکید گونه گل
هوا به خواهش افتاد برای بوی سنبل
بهر دیدن شقایق کی یک دنیا سفر کرد
از غم دوری گل دو دیده را تر کرد
چه کسی با دیدن گل برق از چشاش پرید
از شوق دیدن یار، عشق در قلبش تپید

م.ح.قشقایی